آینده را نمیتوان پیش بینی کرد اما میتوان ساخت انتخاب با توست !

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

راه های ارسال آثار برای شرکت در مسابقه

سلام
مامان و باباهای مهربون به بچه ها کمک کنید تا تو یکی از مسابقه ها، نقاشی  با موضوع انواع بیمه هاو یا داستان خوانی و پاسخ دادن به سوالای مطرح شده ،شرکت کنن.متن داستان تو مطلب قبلی گذاشته شده.


شما میتونین جواب سوال ها و نقاشی هاتونو رو به همراه اسم،فامیل،سن،نام پدر و مادر و شماره تلفن  با موضوع  مسابقه نقاشی برای ما ایمیل کنین به کجا؟ amaneh_laghari@yahoo.com

و یا به آدرس :رشت-بلوار امام خمینی روبروی بانک سپه جنب بانک رفاه  بیمه رازی-نمایندگی  لاغری  با کد پستی  :4193967888 ارسال کنید

ویا اگه به ما نزدیک هستید بیاین وحضوری به ما تحویل بدین، به همین راحتی منتظرتون هستم

با کلی جایزه ها و برنامه های خوب منتظرتون هستیم.
____________________________________________________________

برای اطلاعات بیشتر درباره مسابقه و اطلاع از مهلت ارسال آثار  و آشنایی با انواع  بیمه با مشاورین ما تماس بگیرید 

شماره تماس : 33667309
همراه :09111487976  
وایبر :09367358502
اینستاگرام  :bimeh_razi@

آدرس :گیلان-رشت-بلوار امام خمینی روبروی بانک سپه جنب بانک رفاه  بیمه رازی-نمایندگی  لاغری  
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نماینده بیمه رازی

مسابقه نقاشی و داستان خوانی

سلام یه مسابقه بزرگ برای بچه های خوب ایران با هدف آشنایی با بیمه های عمر و سرمایه گذاری


داستان رو بخونین و به  این سوال های زیر جواب بدین و یا با توجه به موضوع داستان برای ما نقاشی بکشید برای اطلاع از نحوه ارسال آثار و مهلت ارسال منتظر پست بعدی ما باشید


1-خانم دور اندیش چرا ناراحت نبود؟

2-علت آتش سوزی کارخانه چه بود؟

3-کارخانه را چه کسی و چند ماه پیش بیمه کرده بود؟

4-پیشنهاد دوست خانم دور اندیش برای خانواده چه بود؟ 

5-آقای دور اندیش برای بازسازی کارخانه از کجاپول تهیه کرد؟

6-به نظر شما آیا خانواده دور اندیش برای فرزندانشان بیمه عمر میخرند؟


یکی بود یکی نبود،غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.آقا و خانم دوراندیش , صاحب یک کارخانه بزرگ اند. صبح یک روز زمستانی بود،آقا و خانم دوراندیش طبق معمول ،صبح زود بیدار شده بودند ،شب گذشته شبی بسیار سرد و بارانی بود رعد و برق بارها  آنها را از خواب بیدار کرده بود.  خانم دوراندیش در حال آماده کردن بچه ها برای رفتن به مدرسه بود ،که تلفن به صدا در آمد،و به آقای دوراندیش خبر دادند که کارخانه آتش گرفته ،آقای دوراندیش اصلا متوجه نشد که چطور خودش را به کارخانه رسوند 

ماشین های آتش نشانی زودتر از آقای دوراندیش رسیده بودند ،کلی از دستگاهها و وسایل و ساختمان خسارت دیده و آتش گرفته بود.آقای دوراندیش بسیار ناراحت بود و در فکر بود که از کجا باید  برای بازسازی کارخانه پول تهیه کند.،در همین موقع خانم دوراندیش رسید ،خانم دوراندیش کار های اداری مربوط به کارخانه را  انجام می داد بر خلاف همسرش اصلاَ ناراحت نبود او گفت که به اصرار یکی از دوستانم کارخانه را 5 ماه  پیش بیمه آتش سوزی کردم

او با کارشناس بیمه تماس گرفت،خانم کارشناس بعد از بررسی و تشکیل پرونده از آقای دوراندیش خواست که یک هفته دیگر برای گرفتن هزینه خسارت به شرکت بیمه مراجعه کند.آقای دوراندیش از داشتن چنین همسر با فکری بسیار خوشحال بود. و خانم دوراندیش از اینکه به حرف دوستش گوش کرده بود خوشحال بود،او به دوستش زنگ زد و از او تشکر کرد و گفت خدا رو شکر که این حادثه شب اتفاق افتاد و آسیبی به کارکنان نرسید،اگر یک اتفاقی واسه من یا آقای دوراندیش می افتاد آینده بچه ها چی میشد؟؟؟؟

دوست خانم دوراندیش براش آرزوی سلامتی کرد و گفت اگه همه آدم ها به همین اندازه که نگران اموالشون هستند به فکرآینده خودشون و بچه هاشون باشن میتونن آرامش رو به خانواده هدیه بدن . بیمه عمر و سرمایه گذاری ، حادثه زندگی شما رو میخره و پلی به سوی آرزوهای شماست،خانم دوراندیش به فکر فرو رفت،واقعا زندگی روزای تلخ و شیرین داره باید به فکر آینده بود و برنامه ریزی داشت،خانم دوراندیش از دوستش خواست که برای آشنایی بیشتر با بیمه عمر یه ملاقات حضوری ترتیب بده تا بتونه یک تصمیم درست برای سرمایه گذاری آینده بچه ها بگیره.فکر کنید اگر خانواده دوراندیش چنین بیمه ای نداشتن چه اتفاقی برای زندگیشون می افتاد؟؟؟؟




۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نماینده بیمه رازی